نقوش شکار گاه (شکار گاهی)
بر اساس اطلاعات تاریخی فردوسی ها تا دوره هخامنشی بر قرار و همچنان مقدس ، آباد و محفوظ بودند . در قرن ششم پیش از میلاد ، خاندانی در غرب ایران به قدرت رسید که از نظر اعتقادی به شرق ایران تمایل بیشتری داشت و همان خدایی را برتر می دانست که در آیین زردشتی ، خدای متعال است . هخامنشیان به آنچنان فردوسی ، خصوصا نمونه ی زمینی آن ،اعتقاد نداشتند و فردوسی های زمینی را که بسیار یزرگ ، انباشته از گل و گیاه ، درخت و جانوران بود ، مناسبترین جا برای شکار یافتند . آنان باغهای مقدس را شکار گاه خود قرار دادند . نقشه های شکار گاه نیز از اینجا پیدا شده است و اشاره ی آرتور پوپ به شکار گاه بودن فردوسی ها در کتاب خود از دریافت ناقص همین داستان است .
در نقشه های کهن و اصیل شکار گاه ، مثلا درشکار گاه های صفوی صحنه ی شکار چنان است که در آن آشکارا پادشاهی مشغول شکار است ، یعنی شاه دارای تاج و دیگرزیور هایی است که معمولا شاهان روزگار کهن داشته اند . شکار بانان ، خدمتکاران و حتی زنان ، آشپزها همه همان عناصری هستند که در یک شکار گاه شاهانه می بایست حضور می داشتند . در شکار گاه های جدید شاید تحت تاثیر مینیاتور ، شکار گاه صحنه ای است کوهستانی ، گرچه چنین صحنه ای خود می توانست جزیی از فردوس های کهن باشد . شکار گاه های صفوی ، مثلا فرش بافت غیاث الدین جامی در موزه ی میلان
صحنه ی شکار را در الگوی لچک و ترنج نشان می دهد و این خود حاکی از آن است که لچک و ترنج هم چنان که گفتیم تحولی از نقشه های گلستان باستانی است و همان تحولی را پذیرفته که نقشه ی مادر (گلستان)پذیرفته است . (تصویر ۸۵)در شکار گاه های کهن آثار دقیقی از نقشه های گلستان باستانی یا انعکاسی از واقعیات فردوس های کهن وجود دارد که به یکی ـ دو تای آنها اشاره می گردد :