نقوش محرابی (مهرآبی)

نقوش محرابی از دیرباز یکی از مهمترین طرحهای هنری و فرهنگی ایرانی بودهاند که تا کنون نظریات مختلفی درباره ریشه، معنا و کاربرد آنها ارائه شده است. در این نوشته، به بررسی سه دیدگاه متفاوت در این زمینه پرداخته شده و ارتباط نقشهای محرابی با آیینهای کهن، معماری مذهبی و نمادهای عشایری تحلیل میشود.
۱. معنای لغوی و سنتی نقش محرابی
نگارنده اشاره میکند که گروهی نقش محراب را به معنای لغوی آن و به عنوان مکان مقدس در مساجد تعریف میکنند. محراب جایی در مسجد است که امام جماعت هنگام نماز در آنجا میایستد و با طاق قوسدار مشخص میشود و برای طراحی فرش سجاده ای هم بسیار کاربرد دارد. لغتنامههای فارسی نیز محراب را به عنوان پیشگاه مجلس، صدر اطاق یا مقصوره شاهنشین توصیف کردهاند.
از این رو، شباهت طرحهای محرابی بر روی قالیچههای کوچک که ابعادی متناسب با اندازه یک نمازگذار دارند، منشاء این نقشها را در معماری مسجد و محراب جستجو میکنند.
۲. نظریه دکتر علی حضوری: ریشه آیین مهری نقش محرابی
نظریهای دیگر توسط دکتر علی حضوری مطرح شده است که نقش محرابی (با نگارش مهرابی) را به آیین مهر و دوران بسیار کهن نسبت میدهد. او معتقد است مهراب به معنای معبد مهری است و اشاره میکند که مهرابها مکانهایی دارای طاق قوسدار هستند که آیین مهر در آنها برگزار میشده است.
او تأکید میکند که این مهرابهها در دوران زرتشتیگری و مسیحیت مورد خصومت قرار گرفته و آثار آنها از بین رفتهاند اما در غارها و زیر زمینها باقی ماندهاند. همچنین به ارتباط این آیین با ورزش باستانی اشاره میکند و سه دلیل برای آن ارائه میدهد:
- ورزش باستانی در مکانهای گود مشابه مهرابهها انجام میشود.
- این مکانها اغلب کنار استخر یا چشمه آب هستند، مشابه زورخانههای قدیمی.
- استفاده از زنگ به هنگام ورود استاد در زورخانهها، مشابه زنگهای یافته شده در مهرابهها.
۳. ارتباط نقش محرابی با نمکدانهای عشایری و تاچههای بختیاری (مطالعات پرویز تناولی)
پرویز تناولی در پژوهشهای خود ارتباط میان نقش محرابی و نمکدانهای چوپانی را بررسی میکند و معتقد است شکل این نمکدانها بیارتباط با قالیچههای نمازی یا محرابی نیست. او چند فرضیه برای منشاء شکل محراب مطرح میکند:
- برداشت از نمای پوست حیوانات که اولین زیراندازهای بشر بودهاند.
- تشبیه نقش به ورودی غارهای محل زیست انسان اولیه.
تناولی اشاره میکند که شکل محراب بر روی قالیچههای عشایری مانند جانمازهای بلوچی و تاچههای بختیاری دارای دو بخش اصلی بدنه و گردنگاه است که مکان نمازگذار و محل سجده سر را نشان میدهد، اما به گونهای طراحی شده که از صورتسازی در هنر اسلامی اجتناب شود.
او همچنین این نقش را نمادی از تقدس نمک و رابطه آن با نان و برکت میداند.
۴. نقش پوست حیوانات در شکلگیری نقش محرابی
تناولی دو نظریه نزدیک به هم درباره ارتباط شکل محراب با پوست حیوانات مطرح میکند. یکی از آنها متعلق به خانم Stephanie Dalley است که معتقد است انسانهای نخستین قطعات پوست حیوانات مانند گاو یا پلنگ را به هم میدوختند و این شکلها به زیراندازهای نمدی و بافتههای آنان منتقل شده است.
همچنین، پژوهشهای خانم Marilyn Ershefsky بیان میکند که نقش پوست پلنگ و ببر در قالیچههای تصویری ایران بیارتباط با سنتهای تاریخی نیست. او با اشاره به نقاشیهایی که شاهان و قهرمانان با پوست پلنگ نشان داده شدهاند، شباهتهایی میان نقش پوست پلنگ و طرحهای قالیچههای جانمازی ارائه میکند و بر استفاده شاهان و دراویش از این نماد تأکید دارد.
۵. جمعبندی نظریات مختلف و تبیین تکاملی نقش محرابی
نگارنده معتقد است که نظریات ارائه شده تضادی با هم ندارند و میتوان آنها را به صورت یک روایت تاریخی و فرهنگی تکمیلی در نظر گرفت. به نظر میرسد نقش محرابی از زیراندازهای پوست حیوانات آغاز شده، سپس از معماری مهرابههای آیینی تأثیر پذیرفته و در نهایت در فرهنگ اسلامی و معماری مساجد به شکل کنونی و مقدس خود رسیده است.
این روند تکاملی بیانگر تاریخچهای پیچیده و غنی است که در هنر و باورهای ایرانی ریشه دارد و نیازمند مطالعات عمیقتر و جامعتر است.
نتیجهگیری
نقش محرابی نمادی است که در طول تاریخ با فرهنگها و آیینهای گوناگون پیوند خورده و در قالبهای هنری متنوعی بازتاب یافته است. این طرح نه تنها جنبه زیباییشناسی دارد، بلکه حامل مفاهیم عمیق مذهبی، آیینی و فرهنگی است که در باورها و هنر ایرانی جایگاه ویژهای یافته است. ادامه پژوهشها در این حوزه میتواند به روشنتر شدن جنبههای پنهان این نقش ارزشمند کمک کند و جایگاه آن را به عنوان یکی از میراثهای فرهنگی ایران تثبیت نماید.